google 1376 گوگل

"آنها برای نجات رژیم جعلی صهیونیستی و خودشان، طراحی​هایی چون ۱۱ سپتامبر را انجام دادند و مثل ماجرای هولوکاست اجازه تحقیق درباره آن را نمی​دهند. آنها این بهانه را برای نجات اقتصاد خودشان دارند که اول افغانستان، بعد عراق و بعد ایران را در دستور کارشان داشتند اما با هوشیاری ملت و رهبری ما شکست خوردند." این جملات که بخشی از سخنان محمود احمدی نژاد است که امسال در مراسم بزرگداشت رحلت امام(ره) بیان شد در واقع نشانه خوبی است که می گوید آقای رئیس جمهور امروز در قیاس با ۶ سال گذشته به درک وسیع تر و بهتری از تحولات بین المللی رسیده است.

به گزارش جهان به نقل از«تابناک»، تنها ۴ روز پس از اظهار نظر کارشناسی «محسن رضایی» در گفتگو با سیمای جمهوری اسلامی در فروردین ماه سال ۱۳۸۸ در خصوص قطعی بودن حمله آمریکا به ایران و اقداماتی که جلوی این حمله را گرفت، «محمود احمدی نژاد» در بیانی کنایه آمیز؛ این اظهارات را بی اساس توصیف كرد و آنها را ناشی از آرزوی شهادت گوینده آن دانست.

اما این تنها موضع سرسختانه آقای رئیس جمهور در برابر تحلیل کارشناسی «رضایی» درباره حمله آمریکا به ایران نبود. «احمدی نژاد» در خلال مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری گذشته نیز آنگاه که در برابر انتقادهای «رضایی» که عملکرد اقتصادی و سیاست خارجی دولتش را به چالش کشید، سعی کرد با غیر واقعی خواندن تحلیل رقیبش درباره حمله آمریکا به ایران بحث را عوض کند که در ادامه با این پاسخ «رضایی» مواجه شد: «متاسفانه آقای احمدی‌نژاد خود را کارشناس ارشد در تمام امور کشور می‌داند و این یکی از مشکلات او است. مسئله حمله آمریکا قطعی بود و حتی مقام معظم رهبری نیز در این مورد با نیروهای مسلح سخن گفته بودند».

البته رضایی پیش از این در یادداشتی دلایل خویش برای طرح ادعای جدی بودن حمله آمریکا به ایران را، با تاکید بر درایت رهبر انقلاب در این باره، اینگونه مطرح ساخت:

«۱- افشاگری بین المللی علیه حمله آمریکا به ایران، که تحلیلگران ایران هم در این رابطه مؤثر بودند، موجب لو رفتن عملیات آمریکا و حساس شدن جهانیان شد.

۲- جدی گرفتن حمله از سوی رهبری و آمادگی فوق العاده نیروهای مسلح ایران برای رویارویی احتمالی با حمله آمریکا به ایران.

۳- تهدید جدی رهبری ایران که درصورت حمله آمریکا، ایران تلافی سنگینی خواهد کرد.

۴- مانور سلاح های جدید ایران به خصوص نوع جدیدی از موشکهای دریایی که آسیب پذیری ناوهای آمریکا را نشان داد و تا آنموقع امریکا اطلاعی از آنها نداشت.
 



ادامه مطلب ...

به گزارش سرويس فرهنگي جهان، شب گذشته در برنامه گفتگوي ويژه خبري شبكه دوم سيما، پس از واكنش هاي مختلف در قبال سخنان رئيس جمهور درباره بد حجابي، "علي اكبر جوانفكر"، "سيد محمد جواد ابطحي" و نهايتاً "آيت الله سيد احمد خاتمي" به عنوان ميهمانان اين برنامه نيز در اين باره به ابراز نظر پرداختند.

جوانفكر كه در كنار مسؤوليت خبرگزاري دولت، عنوان مشاور رئيس جمهور را نيز با خود به همراه دارد، در آغاز سخن خود به جاي پرداختن به موضوع حجاب و پديده بدحجابي، به رعايت عفت و حيا در اشكال مختلف اشاره نمود و در همان ابتدا رسانه ها، مطبوعات و به ويژه سايت هاي خبري را به عدم عفت كلام متهم نمود!

وي سپس نيروي انتظامي را متهم به اين ساخت كه به دختر خانمهاي بدحجاب - يا به تعبير دقيق تر او، خانمهاي بي توجه به امر حجاب - فشار وارد مي كند اما در خصوص برخورد قاطع و درست نسبت به باندهاي فساد و فحشاء در اين چند سال، كار چنداني انجام نداده است؛ لذا اين باندها به صورت هدفمند به تأثير بر روي جامعه مشغولند كه در اين مورد از خانمهاي آرايش كرده و مزدبگير براي تردد با وضع نامناسب در خيابان ها ياد كرد.

سيد محمد جواد ابطحي، نماينده مردم خميني شهر در مجلس نيز ضمن ابراز احترام به احمدي نژاد به عنوان فردي دغدغه مند و متدين، ضمن قبول "فرض" تقدم كار فرهنگي بر كار اجرايي و مسؤوليت بيست و چند دستگاه در اين امر، به طرح اين پرسش پرداخت كه به فرض آن، دستگاه هاي متعدد دولتي در اين پنج سال چه كار فرهنگي مناسبي در خصوص حجاب و مبارزه با بدحجابي انجام داده است؟ 

وي در اين باره افزود: كار فرهنگي در جاي خود، در خصوص حكم خدا در قرآن چه بايد كرد؟ پس بايد دزد مرتكب به سرقت را هم پس از ارتكاب جرم نصيحت فرهنگي نمود؟ يا بايد حكم خدا را درباره او اجرا نمود؟ مگر نه اين است كه بي حجاب و بدحجاب علاوه بر كار فرهنگي به واسطه تخلف از حكم خدا نياز به برخورد درست دارند؟

پس از آن جوانفكر با ابراز سخناني توأم با تسامح ابراز داشت: بهتر است در مورد اين خانمها به جاي لفظ بدحجابي، از بي توجهي و غفلت نسبت به امر حجاب، استفاده كرد؛ اين خانمها همگي دلهايشان پاك است؛ نماز مي خوانند، روزه مي گيرند و همگي اهل و عيال جمهوري اسلامي هستند.

سپس وي مسؤوليت اصلي پاسخگويي در خصوص كار فرهنگي را حوزه هاي علميه، سازمان تبليغات، فرهنگسراها و ائمه جمعه و جماعات ذكر نمود و افزود كه چرا بايد امر به معروف و نهي از منكر را محدود به نيروي انتظامي كنيم كه دائم با سارق و قاتل و مجرم سر و كار دارد كه حال بخواهد با دختر خانم دانشجويي برخورد كند. اين افراد همان هايي هستند كه در راهپيمايي 22 بهمن مي آيند و خود صدا و سيما با آنها مصاحبه مي كند!

ابطحي نيز در ادامه، به قانون مصوب سال 72 در جلوگيري از تخلفات اداري و بندي از آن در خصوص بدحجابي و گزينش ها و ... اشاره كرد و درباره عمل به آن در ادارات دولتي توضيح خواست كه جوانفكر در اين باره پاسخي نگفت!

سپس آيت الله خاتمي به عنوان ميهمان تلفني در مورد وضع بدحجابي موجود بيان داشت: «اينكه چه كسي اين بدحجابي را به وجود آورده مهم نيست؛ الآن گاهي در تهران ديگر دارد كشف حجاب صورت مي گيرد.  آقا به داد بدحجابي برسيد! به دنبال مجرم يا مچ گيري نباشيد؛ چراغ سبز به بدحجاب ها نشان ندهيد!»

وی ضمن تأكيد بر تدين رئيس جمهور و اعتقاد ايشان به حجاب و رعايت آن در مورد خانواده و فرزندان، از احمدي نژاد خواست طوري صحبت نكند كه بد حجاب ها بگويند ديگر كسي با ما كار ندارد.

آیت الله خاتمی با اشاره به لزوم همزماني كار فرهنگي و اجرايي اعلام داشت: ما اگر به متن اسلام عمل كنيم، مشكلي نخواهيم داشت.

وی با ظلم شمردن تفسير امر به معروف و نهي از منكر به مشت و لگد در عين حال با درست ندانستن پرسش در خصوص نسبت افراد با هم در خيابان، به اين نكته هم اشاره كرد كه: «جناب آقاي احمدي نژاد! مي فرماييد معروف بايد در جامعه معروف شود؛ عزيز من! يعني حجاب معروف نيست؟!»

سپس آيت الله خاتمي با ذكر اينكه هر خانم بدحجاب را نمي توان توطئه گر دانست، تأكيد كرد: «اما بدحجابي و بي عفتي توطئه اي حساب شده از طرف استكبار است كه هدفمند براي جمهوري اسلامي تجويز گشته است.»

پس از سخنان ايشان، جوانفكر مشاور رئيس جمهور و رئيس خبرگزاري ايرنا با وجود خطاب هاي اعتراضي آيت الله خاتمي به سخنان احمدي نژاد، ابراز داشت كه جناب آقاي خاتمي عزيز هم سخنان رئيس جمهور را تأييد كردند(!) و سپس ضمن تكرار سخنان ابتدائي خود درباره عدم رعايت عفت، ناجوانمردي و ابهام آفريني رسانه ها، مطبوعات، سايت ها و افراد، بر اين نكته تأكيد نمود كه اين وضعيت موجود بدحجابي، نتيجه برخورد هاي عملي در اين خصوص است و اينكه اگر برخورد نمي شد و كار فرهنگي اتفاق مي افتاد، چنين نمي شد.

وي در پاسخ به سؤال مجري برنامه در اين مورد كه «چرا نيروي انتظامي كه تابع وزارت كشور و زير نظر دولت است، چيزي مي گويد و دولت حرف ديگري را در اين خصوص مي زند؟» گفت: نيروي انتظامي در مسير سياست هاي دولت عمل نمي كند؛ همه چيز در اختيار دولت نيست. وي در ادامه از توضيح بيشتر در اين مورد خودداري نمود!

جوانفكر سپس بخشي از مسؤوليت بدحجابي موجود را متوجه توليدات صدا و سيما دانست كه مجري برنامه نيز در اين خصوص به فيلم هاي سينما كه با نظارت ارشاد ساخته شده است و وضع بسيار بد و تأثير مخرب آن بر بدحجابي جامعه پرسيد كه متأسفانه جوانفكر اعلام كرد هيچ فيلمي در دولت نهم و دهم با اين وضعيت ساخته نشده است(!) كه در پاسخ وي مجري تأكيد كرد بله در همين دو سه سال فيلم هايي آنچناني ساخته شده است كه جوانفكر باز هم قاطعانه ادعاي وي را رد نمود!

بدين ترتيب به نظر مي رسد گويا رئيس محترم خبرگزاري دولت - كه خود نماينده اطلاع رساني دولت و از اهالي رسانه به حساب مي آيد - تنها آمده بود تا تمام انتقاد هاي صاحب نظران، مراجع، علما و منتقدان نسبت به رويكرد دولت و سخنان رئيس جمهور درباره بدحجابي را رد نمايد و همه را ابهام آفريني، عدم رعايت عفت كلام، ناجوانمردي و ... تلقي نمايد كه به نظر غير منطقي مي رسد و ناخواسته دولت متدين و معتقد را در اذهان مردم تخريب مي كند.            

سه شنبه 17 خرداد 1390برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : یوسف

به گزارش جهان، سیر صعودی انتقادات افکار عمومی، مراجع تقلید و علمای حوزه از نیروهای انتظامی هم تکانی به جسم محافظه کار ناجا در عرصه عفاف و حجاب، نداده است.

فارغ از اینکه برخورد با مظاهر بی حجابی و ناهنجاری اخلاقی و بویژه گروه های سازماندهی شده فساد، "قانون" و وظیفه ناجاست، نیروی انتظامی حتی تن به اجرای دغدغه های جدی مردم در این باره هم نداده است.

شوراي عالي انقلاب فرهنگي در دی ماه ۸۴ وظايف تخصصي نيروي انتظامي را هم در قانون راهكارهاي اجرايي گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در قالب ۲۱ بند مصوب و به امید اصلاح وضع حجاب و عفاف در جامعه ابلاغ کرد.

پس از گذشت حدود ۵ سال و نیم از تصویب این قانون، نگاهی به بندهای مربوط به نیروی انتظامی و مقایسه آن با عملکرد مسئولا ناجا، واقعیت های تامل برانگیزی را روشن و مشخص می کند که ناجا چقدر به اجرای قانونی که دغدغه مردمی هم هست، متعهد بوده است.

وظایف تخصصی نيروي انتظامي در قانون راهكارهاي اجرايي گسترش فرهنگ عفاف و حجاب:
۱- اعلام حدود و ضوابط قانوني عفاف و ملاك‌هاي بدحجابي در جامعه به منظور تشخيص مصاديق آن.
۲ - اهتمام بيشتر به برخورد قانوني و محترمانه.
۳ - همكاري با سازمان‌هاي ذيربط در فضا سازي تبليغي و فرهنگي در همه مسير‌هاي منتهي به كوهستان‌ها و تفرجگاه‌هاي كوهستاني و ساير اماكن عمومي و تفريحي.
۴ - الزام اتحاديه‌ها، سنديكاها و صنوف در مقابله با بدحجابي.
۵ - تذكر به افراد بدحجاب و برخورد با آنها طبق ضوابط قانوني در اماكن عمومي شهر.
۶ - پيشنهاد لايحه قانوني به مراجع قانونگذار در خصوص رعايت پوشش مناسب در هنگام رانندگي.
۷ - برخورد قانوني با افراد خياباني، افراد بدحجاب و باندهاي اصلي فساد فحشا و ....
۸- نظارت و كنترل قانوني و اصولي بر وضعيت اماكن تفريحي و عمومي نظير پارك‌ها، سالن‌هاي سينما، سالن‌ها و اماكن ورزشي، كوهستان‌ها، سواحل دريايي، جزاير، مناطق آزاد تجاري، فرودگاه‌ها، پايانه‌ها و ... (با مشاركت نهادها و دستگاه‌هاي ذيربط).
۹- اهتمام بيشتر به آگاه‌سازي جامعه از آثار مثبت اجتماعي و اخلاقي حجاب و عفاف و نتايج منفي عدم رعايت آن از طريق خلق آثار فرهنگي، هنري و تبليغ (با مشاركت دستگاه‌هاي ذيربط).
۱۰- ممانعت از توليد، توزيع و نمايش محصولات سمعي و بصري غير مجاز و نمايش لباس‌هايي كه موجب بي عفتي و بدحجابي مي‌شوند.
۱۱- كنترل و نظارت جدي بر رعايت حدود و ضوابط قانوني عفاف در مجتمع‌هاي مسكوني، برج‌ها و شهرك‌ها از طريق مديريت بر اين گونه اماكن.
۱۲ - توجه و نظارت بر مراكز خطرناك، ويژه و آلوده و اولويت‌‌ دادن به اين برنامه‌ها و مراكز حساس و سلب ابتكار عمل از آن در نفي امنيت اجتماعي زنان.
۱۳- اولويت در بكارگيري زنان مجرب در دستگيري زنان متخلف و تحويل دادن آنان به مراكز امنيتي و جلوگيري از بازتاب منفي آن در بين مردم.
۱۴ - لزوم برگزار كنندگان جشن‌ها و مراسم عروسي به رعايت شئون اسلامي و كنترل افراد شركت كننده در آن و برخورد جدي با مراكز غير قانوني و فاقد مجوز.
۱۵ - الزام آرايشگاه‌ها



ادامه مطلب ...
سه شنبه 17 خرداد 1390برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده : یوسف

خان هشتم
مهدی اخوان ثالث


...یادم آمد , هان ,
داشتم می گفتم , آن شب نیز
سورت سرمای دی بیدادها می کرد .
و چه سرمایی , چه سرمایی !
باد برف و سوز و وحشتناک

لیک , خوش بختانه آخر , سرپناهی یافتم جایی
گر چه بیرون تیره بود و سرد , هم چون ترس,
قهوه خانه گرم و روشن بود , هم چون شرم ...
همگنان را خون گرمی بود .

قهوه خانه گرم و روشن , مرد نقال آتشین پیغام
راستی کانون گرمی بود .

مرد نقال -آن صدایش گرم , نایش گرم ,
آن سکوتش ساکت و گیرا
و دمش , چونان حدیث آشنایش گرم-
راه می رفت و سخن می گفت .

چوب دستی منتشا مانند در دستش ,
مست شور و گرم گفتن بود
صحنه ی میدانک خود را
تند و گاه آرام می پیمود .

همگنان خاموش ,
گرد بر گردش , به کردار صدف بر گرد مروارید ,
پای تاسر گوش

-"هفت خوان را زاد سرومرد ,
یا به قولی "ماخ سالار " آن گرامی مرد
آن هریوه ی خوب و پاک آیین - روایت کرد ;
خوان هشتم را
من روایت می کنم اکنون ,....

من که نامم " ماث "

هم چنان می رفت و می آمد.
هم چنان می گفت و می گفت و قدم می زد
"قصه است این , قصه , آری قصه ی درد است
شعر نیست .

این عیار مهر و کین مرد و نامرد است
بی عیار و شعر محض خوب و خالی نیست
هیچ -هم چون پوچ - عالی نیست
این گلیم تیره بختی هاست
خیس خون داغ سهراب و سیاوش ها,
روکش تابوت تختی هاست ..."

اندکی استاد و خامش ماند
پس هماوای خروش خشم,
با صدایی مرتعش , لحنی رجز مانند و دردآلود ,
خواند : آه ,

دیگر اکنون آن , عماد تکیه و امید ایرانشهر ,
شیر مرد عرصه ی ناوردهای هول ,
پور زال زر , جهان پهلو ,
آن خداوند و سوار رخش بی مانند ,
آن که هرگز -چون کلید گنج مروارید -

گم نمی شد از لبش لبخند ,
خواه روز صلح و بسته مهر را پیمان ,
خواه روز جنگ و خورده بهر کین سوگند
آری اکنون شیر ایران شهر
تهمتن گرد سجستانی

کوه کوهان , مرد مردستان
رستم دستان ,
در تگ تاریک ژرف چاه پهناور ,
کشته هر سو بر کف و دیواره هایش نیزه و خنجر ,
چاه غدر ناجوان مردان

چاه پستان ,چاه بی دردان ,
چاه چونان ژرفی و پهنایش , بی شرمیش ناباور
و غم انگیز و شگفت آور ,
آری اکنون تهمتن با رخش غیرت مند ,
در بن این چاه آبش زهر شمشیر و سنان, گم بود

پهلوان هفت خوان , اکنون
طعمه ی دام و دهان خوان هشتم بود
و می اندیشید
که نبایستی بگوید , هیچ
بس که بی شرمانه و پست است این تزویر .

چشم را باید ببندد, تا نبینید , هیچ ...
بعد چندی که گشودش چشم
رخش خود را دید
بس که خونش رفته بود از تن ,

بس که زهر زخم ها کاریش
گویی از تن حس و هوشش رفته بود و داشت می خوابید .
او از تن خود - بس بتر از رخش -
بی خبر بود و نبودش اعتنا با خویش .

رخش را می دید و می پایید .
رخش , آن طاق عزیز , آن تای بی همتا
رخش رخشنده
با هزاران یادهای روشن و زنده ...
گفت در دل : " رخش ! طفلک رخش !
آه ! "
این نخستین بار شاید بود
کان کلید گنج مروارید او گم شد .

ناگهان انگار
بر لب آن چاه
سایه ای را دید
او شغاد , آن نابرادر بود
که درون چه نگه می کرد و می خندید
و صدای شوم و نامردانه اش در چاهسار گوش می پیچید ...

باز چشم او به رخش افتاد -اما ... وای !
دید ,رخش زیبا , رخش غیرت مند
رخش بی مانند ,
با هزارش یادبود خوب , خوابیده است
آن چنان که راستی گویی
آن هزاران یاد بود خوب را در خواب می دیده است ....

بعد از آن تا مدتی , تا دیر ,
یال و رویش را
هی نوازش کرد ,هی بویید , هی بوسید ,
رو به یال و چشم او مالید ...

مرد نقال از صدایش ضجه می بارید
و نگاهش مثل خنجر بود :
"و نشست آرام , یال رخش در دستش ,
باز با آن آخرین اندیشه ها سر گرم
جنگ بود این یا شکار ؟ آیا
میزبانی بود یا تزویر ؟

قصه می گوید که بی شک می توانست او اگر می خواست
که شغاد نابرادر را بدوزد - هم چنان که دوخت -
با کمان و تیر
بر درختی که به زیرش ایستاده بود ,
و بر آن بر تکیه داده بود
و درون چه نگه می کرد

قصه می گوید
این برایش سخت آسان بود و ساده بود
هم چنان که می توانست او , اگر می خواست ,
کان کمند شصت خم خویش بگشاید
و بیندازد به بالا , بر درختی , گیره ای , سنگی
و فراز آید

ور بپرسی راست , گویم راست
قصه بی شک راست می گوید .
می توانست او , اگر می خواست .
لیک ..."

سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : یوسف

جملات خنده دار نوشته شده روی بعضی از محصولات آمریکایی

 

روی جعبه سشوار: از استفاده در هنگام خواب جدا خودداری فرمایید!

**********************************************

روی جعبه چیپس: شانس خود را برای برنده شدن بیازمایید ، احتیاجی به خرید نیست ، جزئیات در داخل جعبه می باشد.

**********************************************

روی جعبه یکی از غذاهای منجمد: پیشنهاد می شود در حالت غیرمنجمد مصرف نمایید!

**********************************************

روی جعبه پیتزا: لطفا جعبه را سروته نکنید.

**********************************************

روی قوطی سوپ آماده: تذکر! محتویات بعد از حرارت دیدن ، گرم خواهد بود!

**********************************************

روی جعبه اتوی برقی : لباسها را قبل از اتو کردن از تن درآورید!

**********************************************

روی جعبه قرص سرماخوردگی کودکان : برای اطفال زیر 12 سال ؛ بعد از استفاده از قرص از رانندگی بپرهیزید!

**********************************************

روی جعبه قرص خواب: استفاده از این قرص با حالت خواب آلودگی توام خواهد بود!

**********************************************

روی جعبه چراغهای کریسمس : فقط در داخل یا خارج خانه استفاده شود!

**********************************************

روی جعبه چرخ گوشت: از استفاده در موارد دیگر خودداری کنید!

**********************************************

روی بسته آجیل: قبل از استفاده بسته را باز کنید!

**********************************************

روی بسته بندی لباس سوپرمن برای بچه ها : هشدار ، این لباس توانایی پرواز ندارد.

**********************************************

روی جعبه دستگاه چمن زنی: وقتی دستگاه روشن است ، تیغه ی چمن زنی حرکت می کند!

**********************************************

ته قوطی نوشابه: لطفا از طرف دیگر قوطی آن را باز کنید!

**********************************************

روی قوطی اسپری رنگ : از اسپری کردن به روی صورت خودداری کنید!

**********************************************

روی قوطی فندک : محتوی مواد محترقه!

**********************************************

دوخته شده به گوشه ی پتو : لطفا در هنگام گردباد از این پتو به عنوان پناهگاه استفاده نکنید.

**********************************************

سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, :: 18:3 :: نويسنده : یوسف

Jack was attending the funeral service of the richest man in the city.
Beacause he was weeping bitterly, a man asked sadly, " was the deceases one of the dear relatives? "No" said jack.
" Then why are you crying?" asked the stranger. " Because I'm not one of the relatives," answered jack.

جک به مراسم تشییع جنازه ثروتمندترین مرد شهر رفته بود. چونکه او زارزار می گریست ، مردی با تاثر از او پرسید. " آیا متوفی از بستگان عزیز شما بود؟"
جک گفت ، " نه "
آن غریبه پرسید : " پس چرا دارید گریه می کنید؟ "
جک پاسخ داد ، " چون که یکی از بستگانش نیستم.

سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : یوسف

یک داستان کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فارسی

A 45 year old woman had a heart attack and was taken to the hospital. While on the operating table she had a near death experience. Seeing god she asked “is my time up?” god said: “ no , you have another 43 years , 2 month and 8 days to live upon recovery. The woman decided to stay in the hospital and have a face-lift , liposuction , breast implants and a tummy tuck. She even had someone come in and change her hair color and brighten her teeth. Since she had so much more time to live , she figured she might as well make the most of it. After her last operation , she was released from the hospital while crossing the street on her way home, she was killed by an ambulance. Arriving in front of god , she demanded  , “ I thought you said I had another 42 years? Why didn’t you pull me from out of the path of the ambulance?”

God replied : “ I didn’t recognize you”

ترجمه ی این داستان 

خانم 45 ساله ای سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود خدا را دید. از خدا پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟ خدا پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی شد. بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد و حتی دندانهایش را سفید کرد.

از اونجایی که او زمان بیشتری برای زندگی داشت از این رو تصمیم گرفت که بتواند بیشترین استفاده را از این موقعیت ببرد. بعد از آخرین عملش او از بیمارستان مرخص شد.

وقتی برای عریمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!!! وقتی با خدا روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی 43 سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟




خدا پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت!

سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : یوسف

در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی می کرد که سالها بچه دار نمی شد. او نذر کرد که اگر بچه دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!
روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد. پس از پایان کار، هنگامی که قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود.
روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.
روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد.
حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، با چه نظره ای روبرو شد؟
فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید.
.
.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.
.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

..
چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر می زدند که پس این مردک چرا مغازه اش را باز نمی کند.

سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : یوسف

زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد ...
در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!
زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...
شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!
مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!
مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم

پيوندها


آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 245
بازدید ماه : 294
بازدید کل : 62545
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1

Alternative content